بلندگوی حسینیهء سید الشهداء از صبح دارد نوحه پخش میکند
میگویند فردا اربعین است ولی با خود می گویم اگر اربعین است پس چرا در خانه هستم ؟
یعنی باز نشد ؟
انگار فعل جمله به من پوزخند می زند !
با خود می گویم ابنکه گشایشی در کارم نیست و هربار که به سمت ِ شما میدوم و باز جا می مانم
نه اینکه شما نخواهید
نه نه !
میدانم که تقصیر از من است وگرنه شما ... اصلا مگر میشود شما نخواهید ؟!
آقای مهربانم
همین که می توانم در عزای شما بروم و بنشینم و گریه کنم برای من بس است .. کرب و بلا باشد برای خوبان
بالاخره می شود که روسیاه ترین آدم هم کربلایی بشود
شاید منهم !
آخر میدانم ، شما که مرا می خواهید ...
___________
+ راستی همین هم برایم کافیست ..
+ نوشته شده در سه شنبه 94/9/10ساعت 4:19 عصر   توسط ریرا ارسال نظر